۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

امشب، امشب مثل اون شب

امشب قراره با رئيس بزرگ ملاقات كنيم!
البته نمي دونم كه تا چه مدت مي مونه پيشمون!
هميشگي، كوتاه مدت، قرض الحسنه...

الفرار.....

يادش به خير!
چه كوچيك بوديم، چه مغرور و چه بي باك!
و با تمام اينها و بعد از كلي آموزش ها (ما عنوان نيروهاي ضربت رو داشتيم) آخرش در حالي كه با سر شيرجه مي زديم فرياد مي كرديم كه: فراااااااااااااارر كنييييييييييييييييد!!!!!!!!!!!!
البته بايد دقت كنيد تا صدامونو بشنويد!

۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

لالايي

ما خيلي خوابمون ميآد!
واسمون يه كم لالايي بخون تا بخوابيم!
سروكله زدن با ديبكموآها خيلي انرژي مي گيره ازمون!
ولي باحاله!

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

آمد آمد!

مرسي عزيز كه با لطف و توجه به خواسته هاي ما پپاسخ مي دي!
بالاخره ديشب به وعده ات وفا كردي و رئيسمونو فرستادي!
زنده باشي!

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

همه چي آروومه!

ما خودمون بچه هاي خوب و گل و نازنيني هستيم! اين ديبكموآ هاي شيطون ما رو به اعتراض وا مي دارن!
يزيدا!